پخش مستند گونهای درباره شبکههای اجتماعی که طی آن دختر نوجوانی را در جلوی دوربین به اعتراف و گریه وادار کردند، بازتاب بسیار بدی داشت. بهطوری که نزدیکان به این رسانه نیز از این سیاست تبری جستند. بهنظر میرسد که بیان مخالفتها و نقدها در این مورد و نیز نمونههای دیگر تا حدودی دچار مجادلات حادی شده است. یکی از دوستان روحانی در نقد این رفتار، سؤال کرده بود که رقصیدن گناه بزرگ است یا غارت منافع ملی؟ یا گفتهاند تاکنون چند اختلاسگر را به صداوسیما آورده و از آنان اعتراف گرفتهاند؟
بهنظرم این نوع مواجهه مشکل را حل نمیکند. خب از فردا چند تا اختلاسکننده را هم بیاورند در سیما و یک دست سیر گریه کنند و توبه نمایند، آیا مخالفت با این برنامهای که از این دختر خانم پخش شد، منتفی میشود؟ اصولاً مقایسه میان اختلاس و رقص مقایسهای نامفید است. زیرا این طرف، رقص خود را فیلمبرداری و خودش منتشر کرده و هیچ پنهانکاری از خود نشان نداده، در حالی که اختلاسکننده میداند عملش جرم است و با هزار ترفند آن را پنهان نگه میدارد، در حالی که این دختر جوان اصولاً کار خود را بد نمیداند. بهنظر بنده باید مخالفتها با این برنامه را دستهبندی کرد تا موضوع بحث روشنتر شود. شاید بتوان مخالفان را به چند گروه زیر طبقهبندی کرد.
1- گروه اول از اقدام این دختر جوان دفاع میکنند و آن را لازم و حق فردی او میدانند و خودشان نیز موافق آن هستند. بنابراین هرگونه مواجههای با آن را نادرست میدانند. چه این مواجهه امنیتی و اعترافگیری باشد و چه در قالبهای قضایی صورت گیرد. آنان این سبکزندگی و رفتاری را میپسندند و آن را تأیید میکنند.
2- گروه دوم کسانی هستند که این سبک زندگی را نمیپسندند، ولی انتخاب آن را حق دیگران میدانند و قبول ندارند که تا این حد از سبک زندگی را میتوان مورد امر و نهی قرار داد و معتقدند که باید مردم را در انتخاب آن آزاد گذاشت و از طریق شیوههای مدنی و تربیتی و نه قضایی و ارعابی، مردم را به دور شدن از این سبک رفتارها تشویق کرد.
3- گروه سوم قدری مخالفتر هستند و اگر این شیوهها را در جلوگیری از این رفتارها مؤثر بدانند از این شیوهها حمایت هم میکنند، ولی معتقدند که این اقدامات مصداق از قضا سکنجبین صفرا فزود خواهد بود. نه تنها مانع بروز این رفتارها نیست، بلکه موجب تشویق و تحریک بیشتر جوانان به ارتکاب این رفتارها میشود. این گروه معتقدند که از روی ناچاری باید تسلیم شد. در مورد اخیر نیز روشن است که بسیاری از افراد برای اطلاع از اصل ماجرا، به رقص ویدئویی منتشر شده این دختر جوان مراجعه کردند و همین برنامه تلویزیون موجب دسترسی بیشتر مردم به آن شد. بنده خودم پیش از انتشار ویدئوی برنامه تلویزیونی در این باره، فیلم رقص این دختر خانم را ندیده بودم که پس از این ماجرا آن را یافتم و تماشا کردم! تا مبادا داوری درستی نداشته باشم!! همچنین کمپینهای حمایت از این دختر خانم و انجام رقص و انتشار آن در فضای مجازی برای اینکه ثابت شود این شیوه مقابله اثرات معکوس دارد کافی است.
بهعلاوه تولید و انتشار این موارد فقط محدود به داخل کشور نمیشود که چند نفر را بازداشت کنند و قضیه تمام شود. اینها در همه جهان پراکنده هستند. چه ایران و چه غیر ایران و میتوانند به تولید مطالب و فیلمهای مشابه اقدام کنند و با حذف این افراد که عملاً غیر ممکن است، هیچ تحولی بسوی فضای مجازی مورد نظر شکل نخواهد گرفت.
بنا بر این تهیه و پخشکنندگان چنین برنامههایی باید برای هر سه گروه پاسخهای مناسبی داشته باشند و منتقدان نیز باید موضع خود را مشخص کنند که از منظر کدام گروه این برنامهها را نقد میکنند. واقعیتی که مورد توجه مجریان این نوع مواجهه با رفتارهای دیگران قرار نمیگیرد این است که این جوانان همگی و حتی در بسیاری از موارد پدر و مادرشان نیز در همین نظام بزرگ شدهاند و بهطور کامل تحت تأثیر آموزههای رسمی این نظام بودهاند.
بنابراین اگر مسئولیتی در بروز و شکلگیری این رفتار وجود دارد، متوجه سیاستهای رسمی نیز هست و اگر هم آن سیاستها تاکنون نتوانستند مانع شکلگیری و رواج این رفتارها شوند، درادامه نیز قادر نخواهند شد.
«نیت صداوسیما یا هر کس دیگری توجیهکننده اعمالشان نیست. کسی که چنین مستندی را پخش کرده باید مسئولیت اثرات سوء عملش را بپذیرد. این برخوردها و دستگیریها و توابسازیها فایدهای ندارد. این رفتارها نه تنها مساله را حل نمیکند، بلکه تشدید میکند. اینکه یک نفر را در تلویزیون بیاوریم و گریه کند، آثار مخرب روانی دارد و همه خواهند گفت چرا دزدها و اختلاسگرها را نمیآورید؟»
به گزارش عصرایران، عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: «شبکههای اجتماعی مثل هر پدیده دیگر آثار مثبت و منفی، آموزنده و آسیبزننده دارند. نه تنها شبکههای اجتماعی بلکه رسانههای دیگر مثل تلویزیون هم همینطورند. برای نمونه از واکنشهای مردم میفهمیم همین برنامهای که تلویزیون تولید و پخش کرده چه آسیبهای زیانباری که پدید نیاورده است.
وجود آسیب، مختص شبکههای اجتماعی نیست و هر پدیده دیگری هم منافع و هم آسیب دارد، مساله اصلی این است که چگونه ما میتوانیم این آسیبها را کم کنیم؟ انگیزه ما برای کم کردن این آسیبها به خودی خود دلیل نمیشود که ما هر کاری را به نام مبارزه با آسیبهای اجتماعی انجام دهیم و توجیه کنیم. هر عملی در چارچوب خودش مورد ارزیابی قرار میگیرد.
نیت صداوسیما یا هر کس دیگری توجیهکننده اعمالشان نیست. کسی که چنین مستندی را پخش کرده باید مسئولیت اثرات سوء عملش را بپذیرد. این برخوردها و دستگیریها و توابسازیها فایدهای ندارد. این رفتارها نه تنها مساله را حل نمیکند، بلکه تشدید میکند. اینکه یک نفر را در تلویزیون بیاوریم و گریه کند، آثار مخرب روانی دارد و همه خواهند گفت چرا دزدها و اختلاسگرها را نمیآورید؟ این عمل وقتی نتوانسته هیچ احساس همدلیای در مخاطب ایجاد کند و برعکس در اکثر مخاطبان احساس شدید منفی به وجود آورده، نشان میدهد که تهیهکنندگان این برنامهها چقدر از واقعیت اجتماعی و نیز کارکرد فضای مجازی پرت هستند و ارتباط سالم و موثری با جامعه ندارند.»
عباس عبدی
روزنامهنگار و پژوهشگر اجتماعی
منبع: ایران آنلاین
بدون دیدگاه.